Style Switcher

Color
Select layout Style

دلنوشته ای برای قاسم ابن الحسن(ع)

responsive

دلنوشته ای برای قاسم ابن الحسن(ع)

به نام حضرت دوست…

آقا جان سلام
نه روضه خوانی بلدم و نه مرثیه سرایی…
شب ششم ماه محرم را با نام شما تبرک بخشیدند. شب “احلی من العسل”…
یادتان هست؟ وقتی در پاسخ به عمو فرمودین مرگ در رکاب عمو برایتان “”احلی من العسل” است…
اما چه کسی میدانست منظورتان فقط شیرینی عسل نیست…
شما در شب عاشورا تصویر شهادت خود را رونمایی کردید… چه تصویری!! عجب تصویری!!!
چه پیکری…
عسل را دیده اید؟!
در زوز عاشورا ، آن هنگام که سیدالشهدا (ع) بر سر پیکر قاسم ابن الحسن حاضر شد، هر عضوی از پیکر مبارک را که بلند میکرد، مانند عسل کش می آمد…
این بود نقاشی “احلی من العسل” حضرت قاسم ابن الحسن…

آقا جان!
شنیدم شبی در خواب به یکی از علما ، فرموده بودید که چرا مردم ، شما را واسط حاجاتشان از درگاه خدا قرار نمیدهند…
آقاجان در این شبهای مصیبت آلِ الله ، ما را دریاب…
شفاعتمان کن تا:
دلمان مهربان
طینتمان پاک
گذشت در ما قوی
ریا در ما ذلیل
تقوا در ما زیاد
قضاوت در ما کم
و در نهایت بنده “با اخلاق” خدا باشیم…

به امید شفاعتت، باب الحوائج حسن….
التماس دعا – محمد بهرامی
نیمه های شب ششم محرم
۵/مهر/١٣٩۶

بدون دیدگاه



ارسال دیدگاه